کارآفرین ها، ثروت و سرمایه برای اعتلای ایران هستند
کارآفرین ها، ثروت و سرمایه برای اعتلای ایران هستند
بیایید قدر داشته ها و مفاخر کشور را بدانیم که امثال محمد ضرابیه ها که دل در گروی آبادانی و آزادی و اشتغال آفرینی برای این مردم شریف خاک پاک ایران زمین دارند در عصر حاضر کمتر یافت می شود.

باید اقرار کرد که “آدم حسابی بودن” کار دشواری است و به ویژه در اوضاع کنونی جامعه ی ما “آدم حسابی ماندن” دشوارتر. در زمانی که آشفتگی به جان جامعه افتاده است، برشمردن و یادآوری ویژگی‌های آدم‌های حسابی به ما کمک می کند که این نیاز راستین را به فراموشی نسپریم.
از این آدم حسابی ها که آبرو، مال، جان و وقت خود و خاندان را به پای آبادانی و آزادی ایرانی می گذارند به اندازه انگشتان یک دست هم در اتمسفر اقتصاد خصوصی نداریم که تمام زمان و زمین را به هم بدوزند تا با کارآفرینی، اشتغال در کشور افزون شود، مردمانش سربلند کردند و چرخ اقتصاد آن به روانی به گردش درآید. بیایید قدر داشته ها و مفاخر کشور را بدانیم که امثال محمد ضرابیه ها که دل در گروی آبادانی و آزادی و اشتغال آفرینی برای این مردم شریف خاک پاک ایران زمین دارند در عصر حاضر کمتر یافت می شود.

روز یکشنبه ۱۴۰۱/۰۲/۱۸ ساعت ده صبح بود که رادیو را باز کردم تا از گفتمان نماینده های مجلس شورای اسلامی خبری درآید و ما هم زآن خبر صفحه بیارائیم.
وزیر جهاد کشاورزی پشت تریبون آمده و گزارش می داد از چه و از که و از کدامین وعده برنامه محقق شده نمی دانم ولی خلاصه کلامش در زمان معین این بود که نان گران است و گوشت گران است و سفره مردم خالی… این را جناب وزیر جهاد کشاورزی می گفت و مهمترین دلایل آن را هم جنگ روسیه با اوکراین و ارزانی کالا بواسطه یارانه اعلام می کرد.
شخص بعد که به تریبون دعوت شد وزیر اقتصاد و دارائی بود و جمع بندی مشارالیها هم این نکته بود که نان و گوشت و تخم مرغ گران است و سفره مردم تهی ولی باید جراحی اقتصاد کرد تا اقتصاد درمان شود.
نوبت به روسای چندگانه کمیسیون های مجلس رسید و هر یک همان نتیجه فوق با زبانی و گاها تندتر که در یک هم آوایی می گفتند که خوب در همه جای دنیا اجناس گران است ولی در ایران ارزان پس باید درمان اقتصادی کرد و آن ها را مثل دنیا گران کرد و یارانه ها را برداشت تا قیمت ها واقعی شوند.
پایان جلسه که فرا رسید یک نماینده گفت هر روز چهار ساعت بایدش جلسه باشد و امروز آن چهار ساعت پرنشده، چون که دو ساعت صبح جلسه غیرعلنی بود و رسمی نبود پس دو ساعت دیگر از ساعت کاری جلسه مجلس مانده و ریاست پذیرفت با اما و اگر … و ما را این پرسش مطرح که در آن دو ساعت جلسه غیرعلنی صبح که از مردم پنهان بود! موضوع چه بود که بعد حُکم گران کردن مرغ، تخم مرغ، روغن و آرد و … صادر شد تا قاچاق نشوند این کالاها و قیمت ها واقعی گردد!!!
ما را سفره خالی و حرمت قلم و خجالت از زبان مردم نشدن حکمی دارد که بپرسیم: کیست این دولت که می نالد و مجلس که می داند سفره ها تهی است و مردم هم با پوست و گوشت حس می کنند و باز فرمان اصلاح قیمت «بخوانید گرانی» سر می دهند..
مدیریت دولتی از نوع عالی که در پشت میزهای بلند بالا نشسته و لیست حقوقی هم که نگو عالی تر چه داند حال ما سبک بالان محملها.
از آن طرف در عجبم از نماینده مجلسی که در تبلیغات می فرمود یک آپارتمان مهر اقساطی می دارم و یک پژو که باید بفروشم تا هزینه تبلیغات نمایندگی مجلس کنم و ماهیانه تنها دو میلیون و پانصد هزار تومان هم حقوق می دارم و اکنون که آن نماینده را می بینی و تشریفات پیرامون اش را تفاوت آن گفته و این بود برایت حکم معما پیدا می کند.
بگذریم که با نان و گوشت و مرغ و آرد و تخم مرغ و روغن و … مرا کاری نیست که وقتی نداری، نداری ولی با آبرو بردن و قدرشناس بودن ما را هزار حرف هست . بانک ها منجمله بانک ملی در نمایشی که دوغ را از دوشاب جدا نکرده و سره و ناسره در آن قاطی است نام ابر بدهکارش را در لیستکی اعلام می کند. قبل از اینکه وارد این مقال شویم بگذارید معنی و مفهوم ابر بدهکارها را بگویم که ابر بدهکار بانکی کسی است که پول می ستاند برای دلالی و واسطه گری ناتوان تا جیب خود را پرپول کند و وام را پس نمی دهدو تازه طلبکار هم هست که من آنم که رستم باید بخوانیدم. به واله کسی که تسهیلات می گیرد برای روشن کردن چراغ کارخانه و بنگاهی که چراغ آن دارد به خاموشی می رود و کارگرش را دارد تعدیل می کند بدهکار نیست که طلبکار است و باید بر سر نهیمش که در این وانفسا دنبال اعتلای صنعت و تولید است. ابر بدهکار مفت خور و جیره دار همان رئیس اسبق بانک ملی است که در کانادا به سر می برد و زین نمونه در بانک های دیگر چه بسیار … در این لیست ناقص و پرایراد و ابهام یادشان رفته یا خواسته اند یادشان رود که اعلام کنند اصل پرداخت تسهیلات بانکی برای چرخیدن چرخ صنعت است که تولید گر و صنعت گر برای واحد تولیدی و صنعتی خود وام می ستاند و بهره و جریمه اش را می دهد و کارآفرینی و تولید، مایحتاج کشور را تامین کند. مثل یخچال فیلور ، یزدباف و هزار واحد تولیدی دیگر.


اگر گیرنده تسهیلات و رقمش ابربدهکار است که باید اول سراغ صندوق ها و موسسات به ظاهر نیمه دولتی رفت و سپس سراغ آنانکه آنان که خون ملت را در سینه کرده اند به اسم ارز دولتی گرفتن و وارد کردن اجناس نه سراغ خادمین تولید که پرچم نیمه افراشته یا بر زمین افتاده کارگاه ها و کارخانه را با همت و همیت مثال زدنی دوباره برافراشته کردند با دروغ شاخداری که ما داریم افشاگری واقعی می کنیم.
ایده افشاگری‌ مختص به ایران نیست اما نوع منفعت طلبانه آن شاید بعد از مناظرات انتخاباتی چند دوره قبل رایج شد. آسیبی که بی شک از فرهنگ سودپرستانه و البته تخریب کننده وارد فضای سیاسی – اجتماعی و اقتصادی ما در بعد این دوره ها شده است مزید برعلت شد تا خیل بسیاری از نخبگان مورد آماج و حملات ناجوانردانه ای گردند . با اتهام زنی و افترا های بدون سند در دوره ای توسط تعدادی اشخاص و بعدتر توسط معدود سازمانهای منسوب به پایگاه های تندرو و در آخرین مورد ارایه چند لیست توسط بانکها با این عنوان که افراد در لیست ابر بدهکاران بانکی هستند موجی از هجمه را توسط افرادی که هیچ اشرافی به فعالیت های اقتصادی پویا ندارند متوجه افرادی کرد که خالصانه و خاضعانع برای حضور در سنگر تولید و خدمت به مردم با اشتغال و کارآفرینی کمر به خدمت گذارده و وقت و مال و جان و آبروی خود را برای این مهم به کار بسته اند .این رویه غلط که ابر بدهکار بانکی که برای دلالی و واسطه گری و منغعت شخصی از بانک تسهیلات گرفته و نه آنرا پس داده و نه قصد باز پس دادن آن را دارد را درکنار مدیران باتجربه و موفقی که برای تداوم چرخه تولید و از حرکت باز نماندن کارخانه های بزرگ و صنعت در این مرز و بوم دوست داشتنی یا علی گفته اند کاری دور از قانون و اخلاق و منطق بود که تاوان آنرا فقط و فقط ایران و ایرانی که به دنبال آبادانی و آزادی کشورش است ، پس خواهند داد.
دلسرد کردن و آزردن افراد کارآفرین و دانا به اقتصاد که برای سرکار رفتن خیل عظیم جوان ونیروی کار یک وزنه هستند واز نامبردگان به عنوان اسوه و الگوی کاردانی و کاربلدی یاد میشود آنچنان زیان بار است و نکوهیده که هر وجدان پاکی که الفبای بازار و اقتصاد و مشکلات مربوط به استمرار تولید و صنعت را درک میکند به آن شهادت میدهد که این گونه لیست دادن که مفسد و خادم را در یک لیست قرار دادن و بدون ترازوی قیاس برای عدالت سنجی کسی که برای سود شخصی قوانین را دور میزند با کسی که حامی تولید است باعث غبطه و افسوس میشود که چقدر بد و به چه میزان با کج سلیقگی میتوان اوضاع را به هم ریخت .

 


وقتی این لیست بدهکاران بانکی بیرون آمد ،در ابتدا خیلی ها با هیجان گفتند شفاف سازی شد ولی بعدتر که به لیست و اسامی دقت گردید آنچه بیشتر به چشم آمد و عیان شد این نکته مهم و اساسی بود که چرا بعضی از بزرگترین افراد موفق و مدیر بازار شناس که شفافیت و صداقت آنها در مجموعه های تحت مدیریتشان مثال زدنی است و از بزرگان خیر و پیشتاز در تحول میباشند در کنار افرادی که به فرصت طلبی مشهور هستند و شهره عالم در کنار هم در این لیست قرار گرفته اند .
همزمان طیف وسیعی از کارشناسان و نخبگان و افراد صاحب نظر که سلامت کاری و قضاوت های معتبر آنها مورد وثوق مردم هست وجود یک مشکل درانتشار این گونه ای لیست ها را بازگو کردند که انتشار لیست هایی که صحت و دقت در آنها و اینکه وام و تسهیلات اعطاء شده به کارآفرین و چرخه تولید منتسب به او که سه شیفت کاری در رفت و آمد دارد را کاری اشتباه خواندند چرا که بجای شفافیت و ابهام زدایی که هدف از انتشار این لیست ها بوده ما شاهد ابهامات بیشتر و فراوان تری شدیم .
انتشار این‌ لیست ها بدون آنکه تفکیکی بین شرکت های واقعی و کاغذی و تفاوتی بین افراد مورد وثوق جامعه و اقتصاد از مدیران نالایقی که تنها به منفعت شخصی فکر میکنند باعث گردید که این هدف شفاف سازی نه تنها میسر نشود بلکه خود اسبابی شود برای حمله به سنگرهای تولید در کوران جنگ اقتصادی.
هرچند انتشار فهرست بدهکاران بانکی توسط بانک مرکزی برنامه خوب و هدف والایی داشت و قصدش شفافیت سازی بود ولی با ارایه لیست های ناقص و بدون مبنا راهی که میتوانست به روشنایی برسد به حجم تاریکی ها افزود. بنده که بیش از پنجاه سال در مطبوعات و رسانه ها کار کرده و برای بسیاری مدیر و وزیر طرف مشورت و چهره آشنا بوده همواره مدعی بوده ام که عملکرد ضعیف و پر از حرف و حدیث چند موسسه مالی و اعتباری و کارکرد خسارت وار چند بانک خصوصی و اعطای وام های کلان توسط بانکهای دولتی به افرادی که حداقل اهلیت وصلاحیت اخذ این وام را چه از نظر اعتباری و چه از نظر تامین وثیقه نداشتند آنچنان خاطر ملت ایران را آزرده ساخته است که وقتی میشنوند و میبیندد فلان شخص منسوب به فلان فرد یا سمت یا فردی که رشوه و ارتشاء را ملزوم کار میداند توانسته به سهل ترین روش وام چند صد میلیاردی اخذ کند برایشان صحبت از عدالت هیچ گوش شنوایی ندارد و باز باور دارم که مردم منصف و قدردان باز با وجود این ناپالکی از کسی که با جان و دل و با خلوص برای سرکار آمدن کارگر و تولید هزینه میکند و زیر بار قرض وام و تسهیلات میرود تفاوت هست از عرش تا فرش.
کارخانه دار و کارآفرین و مدیر دلسوز وام با رقم بالا میگیرد برای نوسازی خطوط ، برای بازسازی کارگاه و کارخانه ، برای تامین نقدینگی مورد نیاز مجموعه ، برای تامین مواد اولیه ، برای پرداخت حقوق کارگر ، برای وارد کردن ماشین آلات و فناوری و در این میان هم وام را پرداخت میکند و هم سود کلانی که بانک به او تحمیل میکند و جرایم سرسام آور دیرکردی که اگر به هر علتی در سررسید پرداخت توانش را نداشته باشد ولی سوءاستفاده گر و فرصت طلب نه تنها وام را پس نمیدهد بلکه با همان پول به فضای اقتصادی ضربه میزند و سوداگری میکند .
بایست فرق گذاشت بین مدیران حامی جبهه تولید و خادمین صنعت که برای پیشرفت میهن شان و رشد و شکوفایی آن جان میدهند و نامردان بازار و سرمایه که جان اقتصاد را با فرومایگی میگیرند .
اگر در نظام بانکداری ما توسط ارکان اعتباری پاکدست و براساس اصول اعتبارسنجی دقیق مشتریان کارها انجام میگشت که نه بایست اکنون این حجم از بدهکار بانکی وجود میداشت که تا قافیه را تنگ میبنند ، آن مفسدین ، خود را در میان راست قامتانی که برای حفظ و صیانت مجموعه های کارگری زیر فشار واه های با سود های کلان دورقمی رفته اند خود را قایم میکردند .


چندی پیش به یزد رفته بودم و به چشم دیدم که در دل این شهر کهن که منسوجات آن بیش از هزار سال است معروف گیتی است و در هر سفرنامه مشرق نویسی از مرغوبیت و طرح های و کیفیت منسوجات آن تعریف گردیده جز یک کارخانه یزد باف باقی نمانده است و آن هم با همت مردی روشن ضمیر بنام استاد محمدضرابیه«رادمرد صنعت»که تمام ثروت و انرژی و اعتبار خود و خاندان پاکش را برای برپاماندن این بزرگترین کارخانه نساجی خاورمیانه به میدان کار آورده است و کارگران وی را پدرمعنوی خود میدانند. به عینه دیدم که با روشن بودن چراغ این کارخانه عظیم چگونه نشاط و سرزندگی و شغل و کار در شهر عجین شده است و اهل شهر او را بزرگ استان میخوانند . من شاهدم که به پای این پیشکسوت موسپید تجارت و صنعت هر رییس و وزیر و وکیل و کارخانه دار و صاحب منصبی که قدرشناسی و ایمان به اعتلای مام وطن دارد همه و همه به پا میخیزند چون ثمره کارش را در شمال و جنوب در شرق و غرب و در مرکز این کشور در صنایع مختلف از نساجی تا لوازم خانگی از پلاستیک تا شیشه و …دیده و میشناسند و بدو لقب رادمرد صنعت داه اند .

چرا بجای اینکه این سره ها را از ناسره هایی که با زد و بند و شرکت های کاغذی رقم های کلان وام و تسهیلاتی میگیرند که نه سود یک رقمیش را میدهند و نه دیرکردی بر آن مرتبت است و چرا برای صنعتگران و تولیدگران چنین سنگهای بزرگی مینهیم تا عطای کار به لقایش ببخشند .
چرا طی این همه سال در بانکها و حتی بانک مرکزی و حتی بالاتر آز آن به این فکر نشد که با شناسایی دقیق افرادی که مستحق دریافت تسهیلات هستند کمک گردد و حتی بقول استاد محمد ضرابیه چرا در تمام این سال‌ها علیرغم علم به رویه نظام بانکی در دریافت بهره‌های مرکب و جرائم ظالمانه‌ای که کمر هر تولید کننده‌ای را خرد نموده، سکوت کرده و کوچکترین اقدامی بعمل نیامد .


در مصاحبه ای که با رادمرد صنعت ایران، محمدضرابیه داشتیم با صراحت اعلام کرد که با توجه به سیاست‌های بانک اکثر بدهی‌های ذکر شده به اسم او در لیست بانک دولتی مربوط به چک هایی است که مربوط به بدهی‌های جاری مشتریان مجموعه های تولیدی تحت مدیریت وی است که در حوزه توسعه تولید و صنعت پرداخت شده‌اند و جریان منظم وصول آنها نیز برقرار است.
وی به ظرافت به این مهم اشاره کرد که بحث این است که درباره یک شرکت سهامی عام که دارای مجمع است و گزارش‌ها به مجمع داده می‌شود که سهامداران مختلف دارد، چرا باید این بدهی به پای یک نفر نوشته شود. تمام این شرکت‌ها سهامی عام هستند که درآمدشان و تسهیلات دریافتی آنها از بانک‌ها برای همان واحدهای صنعتی هزینه شده است .
داشت ختم کلام آنکه که قدر داشته های باارزشی را بدانیم که دیگر دچار آن اشتباه ها نشویم خادمین ملک و ملت را به تنگناها کشید، نامهربانی ها را با برخورداری ها کرد، اوارگی را نصیب خاندان خسروشاهی و لاجوردی ها کرد که؛
صبر بسيار ببايد پدر پير فلک را تا دگر مادر گيتي چو تو فرزند بزايد

  • نویسنده : خسرو امیرحسینی