خیرین یادگارهایی از خود باقی می گذارند که نه تنها هیچ وقت فراموش نمی شود، بلکه، سینه به سینه و نسل به نسل به دیگران نیز منتقل می شود.
آنها که مکتب و مدرسه ومجتمع آموزشی میسازند تا نسل بعدی بر سطح دانش و علم خود بیافزاید آنچنان کاری سترگ انجام میدهند که برایش مصداق و نمونه ای در کار نیک دیگر که همسان و هم وزن آن باشد نمی توان قیاس آورد.
سلام به استاد محمد ضرابیه و سلام به وسعت قلب های مهربانی که سازنده بلندترین برج های عاطفه و امید هستند .
بایست تمام قد به احترام شما اسوه های مهر و بزرگی ، تعظیم کرده و دست های پر مهرتان را بوسه باران کرد .
این بنای دانش ساختن را در طول تاریخ برای نمونه و شاهد مثال به سه ضلع مثلث یادآوری میکنم نا همگان بدانند عارفان و خیرین که دل و دین و عقل و هوش خود را یکجا بکار بستند چون به سرانجام نیک کرده خود باور دارند از هیچ انجامی شان باک نباشد و بر هیچ عقوبتی جز رضای ایزد و مردم نمی اندیشند .
ضلع اول ؛ بیش از ۷۰۰ سال پیش در ایران ما عالمی ارزنده به نام رشید الدین فضل الله همدانی که راه سعادت و پیشرفت جامعه خویش را ارتقا سطح دانش و تربیت عالمانی برای اداره امور فردا میدانست دست به کار بزرگی زد و در عرضه شود.
این مجموعه که در دامنه کوه سرخاب در محلی باصفا و بلند جای گرفتهاست، در اوایل قرن هشتم یا اواخر قرن هفتم هجری بنا شد. بنا به نوشته تاریخنگاران و جهانگردان بزرگ، دارای پهناوری بسیار و ساختمانهای گوناگون همچون مسجد و مدرسه و بیمارستان (دارالشفا) و کتابخانه و گنبدی برای آرامگاه خواجه رشیدالدین بودهاست. این مجموعه مانند بیشتر شهرهای کهن، حصار و بارویی بزرگ داشتهاست. از مضمون نامهای که خود خواجه رشیدالدین فضلالله به دو پسرش درباره ساختمان این بنا نوشته، چنین برمیآید که در آن زمان ربع رشیدی در جایگاه دانشگاهی بوده که از هر دانشی در آنجا شعبهای راهاندازی شده بود و شش هزار دانشجو در آن تحصیل میکردند و خواجه اوقافی برای تکمیل کتابخانه و مدرسه و نشر کتب و تأمین هزینه زندگی و محصلان علوم مختلف اختصاص داده بود.
اوحدی مراغهای در جامجم خود که آن را به تشویق خواجه غیاثالدین محمد فرزند خواجه رشیدالدین فضلاﷲ سروده در توصیف مدرسه ربع رشیدی، چنین سرودهاست:
ای در علم و خانه دستور
چشم بد باد زآستان تو دور
رفته بر خط استوا عرشت
همدم خطه بقا فرشت
برده ابداعیان کن فیکون
چارحدت ز شش جهت بیرون
شد سعادت طلایه بر تبریز
تا فکندی تو سایه بر تبریز
هرکه رخ در رخ سپاس نهاد
در جهان این چنین اساس نهاد
بنایی که شیخ فضل الله همدانی ساخت و در آن به فرزندان این خاک و بوم ، دانش و علم روز را ارزانی داشت خود نمودی از دانشگاه گندیشاپور یا جندیشاپور یکی از مراکز علمیِ مهمِ در زمان ساسانیان بود که ۱۰۰۰ سال پیش تر آز آن در خوزستان آمروزی از باستانیترین مراکز آموزشی خاورمیانه محسوب میگردید. در این دانشگاه آموزشهایی در حوزههای پزشکی، فلسفه، الهیات و علوم ارائه میشد و این آموزشها بر اساس سنت زرتشتی و ایرانی، و همچنین با بهره بردن از سنت یونانی و هندی بود .
ضلع دوم ؛ حبیب لاجوردی و محمد تقی برخوردار دوتن از کارآفرینان برجسته کشورمان و مشهور زمان در سال ۱۳۴۸ با همکاری شماری از اعضای هیات علمی دانشکده بازرگانی و مدیریت دانشگاه هاروارد، نمونه مشابه ای از این دانشگاه را در تهران با نام «مرکز مطالعات مدیریت» برای تربیت نسل جدید مدیران و کارشناسانی که با علوم روز دنیا آشنا باشند، بنیان گذاشتند .
بدین ترتیب با تلاش و پیگیری فراوان حبیب لاجوردی که از خاندانی کارآفرین و بازرگان بود در دورهای که رشد صنعتی و اقتصادی ایران با حضور و همکاری شرکتهای خارجی و مشارکت بخش خصوصی میسر شده بود، با الهام از دانشگاه هاروارد آمریکا، کشورمان به دنبال بومیسازی مدیریت در داخل رفت .
تأسیس این مرکز در دورانی صورت گرفت که اقتصاد و صنایع ایران رو به رشد بود و نخبگان در ایران به این نتیجه رسیده بودند که برای ادامه رشد اقتصادی و صنعتی ایران باید به پرورش نیروی بومی مدیریت پرداخت.
تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷ حبیب لاجوردی در همانجا به آموزش سیاستگذاری عمومی مشغول بودند . این موسسه غیردولتی بود و به صورت هیئت امنایی اداره میشد ولی پس از وقوع انقلاب، که اموال و کارخانجات افرادی همچون حبیب لاجوردی و محمدتقی برخوردار توسط انقلابیون مصادره شد موسسه «هاروارد» نیز تصرف و تنها یادگار از آن دوره شاید نام پل مدیریت باشد که هنوز به آن منطقه اطلاق میشود .
ضلع سوم ؛ مهندس احمد ضرابیه، کارآفرین و رادمرد صنعت ایران که حکم پدری برای بیش از ده ها هزار کارگر و پرسنل شاغل در حوزه صنعت و اقتصاد کشورمان و حُکم بزرگی بر یک شهر و کشور دارد در شهر یزد که دارالعباد می خوانندش سنگ بنای مجتمع آموزشی را بنیان گذاشته در حد بهترین آکادمی های روز دنیا . در این مجمع عظیم آموزشی که وظیفه تربیت نسل جدید و پروراندن مدیران آینده کشور را دارد می توان در همه سازه های آن از کلاس ها گرفته تا کارگاه ، از سالن همایش تا نمایش ، از آزمایشگاه تا کتابخانه ، از سالن های ورزشی تا آموزشی و …شاهد باشی که با یک دیسپلین و هنر معماری سازگار با منطقه و شهر در کنار توجه به امتسفر مورد نیاز فضاهای آموزشی طوری مجتمع آموزشی سامان دارد متولد می شود که شک نداری محیطی برای آموزش تشکیل یافته و پدید آمده که از باد و باران نبیند گزند . مثلی هست معروف که میگویند تا سه نشود بازی نشود و شاید بتوان به جرات ادعا کرد که اگر ربع رشیدی یا هاروارد ایرانی دیگر به همان سبک و سیاقی که مدنظر سازندگانشان بود نیستند ولی مکتب و مامنی فرهنگی آموزشی از یک کارآفرین نامی در ایران دوست داشتنی پا به عرصه خواهد گذاشت که نه سرمای تبریز و نه گرمای اهواز و نه حتی جنگ و انقلاب آنرا کم اثر خواهد کرد.
من می دانم و شما نیز بدانید که قرار است تا محصلان برگزیده یا به عبارتی مدیران آینده کشور در این جا با خیال راحت در مجتمعی که از بهترین مجتمع های آموزشی پایتخت هم مجهزتر است به کسب علم و دانش بپردازند و آبدیده شوند.
ظریفی می گفت از ملاصدرا فقط فروشگاه گوشتش را می شناسیم و نه چیز دیگر!!!
در سفری که همین اواخر به شهر یزد داشتم ضلع سوم ساخت مجموعه عظیم آموزشی را به عینیت دیدم که با هزینه شد شخصی برای اعتلای اندیشه از ب بسم الله تا ت تبت به همت رادمردی بنام محمد ضرابیه قد راست میکند که هم وارث بنای ربع رشیدی است و هم به فهم مدیریت هاروارد.
یزد بخود می بالد که یک خیراندیش کارآفرین با هزینه شخصی پی تاسیس مجتمعی آموزشی رفته که در آسیای میانه تک و بی همتا است که در شمارگان آینده به قید حیات زین مثلث و ضلع سوم بیشتر خواهیم نوشت.